چهارشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۱

به نام خدا

به نام ايزد منان ‚
چرا ؟ چرا؟ چرا؟....
گاهي آنقدر گرفتار چرا مي شم كه همه چي رو فراموش مي كنم !
كاش ! كاش! كاش! .......
اين كلمه هم بد تر از اون “چرا“ !!
اما ‚ اگر ‚ ولي ‚ كاش ‚ چرا ......................
واقعا چرا؟ چگونه هست كه گرفتار مي شيم ؟اسير اين كلمه ها مي شيم . ميريم دنبال شانس ! اقبال! واقعا شانس وجود داره ؟ اگه شانس داشتم...........
چي مي گم ؟ آنقدر افكارم پريشون شده كه اصلا نمي فهمم چي مي نويسم ولي اين رو مي دونم كه بايد بنويسم!!!!!!!
احساس مي كنم در حال متلاشي شدن هستم!!!!!!! يا شايد قبلا اين اتفاق برام افتاده !
چرا دور شدم از او؟ او كه همه چيز است . اول و آخر !!!!!

هیچ نظری موجود نیست: