پنجشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۲

وحدت و كثرت

آسمان و زمين و آنچه در بين آنهاست ، همه در خدمت بشر هستند و بشر نيز اين گونه است ، و شايد خود نيز نداند.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري

ابرهاي پراكنده و گاه منسجم موجود در آسمان ، به زمين آب حيات بخش ارزاني مي دارند. زمين در خدمت گياهان است تا آنها رشد كنند و پرورش يابند . حيوانات از آنها تغذيه مي كنند . و انسان ، هم از گياهان و هم از حيوانات تغذيه مي كند و آنها را به كار مي گيرد تا زندگي برايش ميسر گردد، و آن هنگام كه مي ميرد ، در آغوش خاك جاي مي گيرد . همچون كودكي كه در آغوش گرم مادر آرام مي گيرد.
همه ي دنيا يك روح واحد است . اگر چه ظاهرا در آفرينش موجودات نوعي كثرت ديده مي شود ، اما در عين حال وحدت را مي توان در آن ديد . دنيا زباني واحد دارد كه هر كسي قدرت فهم آن را ندارد. هر كه اين زبان را بياموزد ، مي تواند حتي با گلها سخن بگويد . يا با مورچگان . همچون سليمان نبي! اين عدم آگاهي و فهم ماست كه منجر به اين مي شود كه بيشتر از حقمان از طبيعت انتظار داشته باشيم!!
سبز باشيد

شنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۲

زماني مردي بود كه يك دره پر از سوزن داشت . روزي مادر عيسي نزد او آمد و گفت :«اي دوست ، پيراهن پسرم پاره شده است و من بايد پيش از آن كه او به معبد برود آن را بدوزم . يك سوزن به من نمي دهي؟»
آن مرد سوزني به آن زن نداد ، ولي نطق غرايي درباره ي دادن و گرفتن براي او كرد تا پيش از رفتن پسرش به معبد براي او نقل كند!!!

از كتاب زيباي پيامبر و ديوانه - جبران خليل جبران

چهارشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۲

اين سلسله مراتب موجود در اداره ها هم حكايتها داره! وقتي يك نامه از بالا به پايين مياد،اگه دستورالعمل باشه ،هر كس يك پراف مي كنه تا....!
چند روز پيش يك نامه اومده بود كه روش چندين امضا خورده بود . هر كسي كه نامه رو گرفته بود ،اول مطالعه كرده بعد با يك امضا داده به نفر بعدي كه آقاي فلاني شما اين كار رو پيگيري كنيد .نفر بعدي هم همينطور ،تا.....،تا رسيد به رييسك بنده ! ايشون هم پاراف كرده آقاي فلاني(بنده) اقدام شود!! وقتي اين نامه به دستم رسيد،داشتم از خنده مي مردم! به رييسك گفتم آخه ديگه كسي پايين تر ازمن وجود نداره.حالا من براي چه كسي امضا كنم كه “اقدام شود”!!
البته اين نامه دو هفته اي هست كه در كشوي ميزم هست ، و من هم قراره اقدام كنم:))

شنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۲

سلام
من هنوز نمي تونم بدون عبور از فيلتر بيام اينجا . اما به هر حال نتونستم ننويسم!
پنج شنبه رفتيم مسافرت ،البته از نوع فشرده شده! چون غروب جمعه هم برگشتيم!اين جور مسافرت جز سر درد ره آوردي نداره.اين رو گفتم تا بدونيد نبايد انتظار سوغات و ...داشته باشيد :)
توي جاده كه مي رفتيم چشمم افتاد به سراب ! خيلي وقت بود نديده بودمش. دلم براش تنگ بود.از اين جور چيزها كه گنگ و موهومي هست ،خوشم مياد. سراب ، مه ،...!!
شمال كه بوديم ، يك بنده خدايي رو ديدم و سلام عليكي كرديم.وقتي رفت داداشم گفت كه پسر عموي ما بود؟!! واقعا كه !! از دست خودم ندم گرفته بود:)
دنياي كودكي هم واقعا قشنگه . وقتي برادر زادم ،مادربزرگش رو ديد اولين جملش بعد از سلام اين بود كه “حال مرغ و اركها خوبه!”
در اين دو روز ،يك بار حسابي گند زدم. من عينك آفتابي زده بودم كه نور زياد اذيتم نكنه. وقتي وارد تونل شديم ، گفتم چرا اين لامپهاي تونل كم نورن؟!! فكرش رو بكنيد كه با چه عكس العملي روبرو شدم::))
دو نكته بر گرفته شده از قانون نانوشته ي راننده ها:
اول : هر وقت ديديد ماشينهايي كه از روبرو ميان ،هي چراغ مي زنن، بدونيد كه پليس يك گوشه كناري ،كمين كرده:)
دوم :هر وقت هم كه ماشينها بدون دليل ترمز مي كنن و سرعت رو كاهش مي دن،بدون شك بفهميد داره سرعتتون كنترل مي شه!
اين هم پند و اندرزي كه مي تونه شما رو از جريمه شدن نجات بده!
ايام به كام

یکشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۲

سلام
كتاب”وبلاگستان ،شهر شيشه اي“ چاپ شده و در بازار كتاب موجود هست .امروز من اين كتاب رو خريدم .
وبلاگستان شهر شيشه اي
ولي چه فايده بيشتر اين وبلاگ ها از بلاگر فضا گرفتن كه در حال حاضر شركت مخابرات اعظم(!!) اوم رو فيلتر كرده .براي ديدن اين صفحات بايد از سايت هاي واسطه استفاده بشه!!
از اين موضوع حسابي عصباني شدم! آخه مگه مي شه جلوي انديشه رو گرفت؟ چقدر مي خاهيم كه خودمون رو گول بزنيم؟
اگه تا چند وقت ديگه اينجا درست نشه مجبورم برم به پرشين بلاگ!!!
يك سايت خوب براي عبور از فيلتر:
http://www.space.net.au/~thomas/quickbrowse.html
ايام به كام

دوشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۲

اين كتاب ”كيمياگر” واقعاً عاليه.من اين كتاب رو تازه خوندم. به شما هم توصيه مي كنم اگه تا حالا اون رو نخونديد ،حتماً‌ دست به كار بشيد و مثل من از يك دوست تهيه كنيد.

چهارشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۲

چند وقتيه يكي از وبلاگ نويس هاي خوب(بچه مثبت) ،دچار بيماري شده و احتمالاً در كما هست!
منظورم بچه مثبت
اگه يك سر به اينجا بزنيد مي فهميد كه چقدر طرفدار داره.شما هم دعا كنيد حالش هر چه زودتر خوب شه.
يا من اسمه دوا و ذكره شفا
----------------------------------------------------
محبوبه دختر 13 ساله اي بود كه ديگه بين ما نيست .بيماري سي اف اون رو از دنيامادي ما جدا كرد !
و حالا مهرانه ......
اصل مطلب رو مي تونيد در وبلاگ شب شكن بخونيد .
خوندن اين وبلاگ حسابي حالم رو گرفت .ما هميشه فكر مي كنيم كه مرگ فقط براي ديگرانه !