پنجشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۶

فرارسیدن بهارمبارک

نتوانستم بنویسم سال نو مبارک. چون تازگی ها با امثال این جمله مشکل پیدا کرده ام(ولی همچنان بابت عرف جامعه می گویم!). سال، کهنه و نو ندارد. رسیدن بهار را تبریک گفتم اما یادمان باشد هر روز و هر لحظه ی زندگی را باید تبریک گفت. (چیزهایی می گویم که اصلا اجرای شان نمی کنم. جالب است!)

تضادهای وحشتناکی در زندگی ام وجود دارد. راستی آگاهی بهتر است یا دانش؟

سه‌شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۵

300 و ...

300

فیلم 300 توهین به ایرانیان و تمدن غنی آنهاست. اما بیایید یک جور دیگر به این مساله نگاه کنیم. چرا دیگران اینقدر پول خرج می کنند تا فیلمی به این سبک و سیاق بسازند؟ به نظر می رسد سیاست های داخلی نقش بسزایی در این گونه مشکلات دارد. ما به ارزش های تمدن خودمان چندان توجهی نداریم. چند سال پیشنهاد شده بود جشن نوروز را در تخت جمشید برگزار کنیم . این پیشنهاد به شدت از طرف سران کشور تقبیح شد و خیلی حرف و حدیث ها گفته شد. جشن نوروز در این گونه اماکن می توانست به شناساندن فرهنگ ایرانی به دیگران کمک کند. اما نه تنها استقبال نشد بلکه بسیاری به آن توپیدند! وقتی ما تمام توجهمان را به بعد از اسلام معطوف می کنیم، بخش اعظمی از تمدن ما مهجور می ماند. در حال حاضر دنیا ما را مورد عتاب خود قرار می دهد. رفتار ما بسیار تند و زننده است. همه ی دنیا مقابل ما قرار گرفته اند (البته به غیر از بخشی از لبنان و سوریه و ونزوئلا!!) و ما هر روز هم در جهت منفی حرکت می کنیم! با این اوصاف چه انتظاری دارم که دیگران این گونه ما را به توحش محکوم نکنند؟ چه انتظاری داریم که ما را نکوهش نکنند؟ ما خودمان با دستان خود، داریم اوضاع را بدتر و بدتر می کنیم. وقتی ما برای گذشته های دور خود تره هم خورد نمی کنیم چگونه انتظار داریم دیگران برای تمدن ما کف بزنند و هورا بکشند. سیاست های روزمره ی ما هم که نوبر است!


GPRS

بالاخره شرکت ارتباطات سیار هم مجبور شد سطح خدمات خود را ارتقاء دهد! اگر ایرانسل این همه خدمات را به مشترکان خود ارائه نمی داد مطمئن باشید این دولتی ها به خودشان زحمت نمی دادند که به فکر جی پی آر اس بیفتند. گفته شده تا اواخر بهار موبایل های دولتی هم از این جور خدمات بهره خواهند برد. انصافا اگر رقابت نباشد چقدر اوضاع وخامت بار خواهد بود!



دختر دبیرستانی در خانه‌اش انرژی هسته‌ای تولید کرد!

"احمدی نژاد: یک دبیر به من گفت که یکی از شاگردانش در خانه انرژی هسته‌ای کشف کرده. من زنگ زدم به رییس سازمان انرژی
هسته‌ای که بررسی کنید. دانشمندان هسته‌ای ما تحقیق کردند و دیدند این دختر راست می‌گوید و در خانه‌اش انرژی هسته‌ای تولید کرده. الان خب این دختر یک دانشمند هسته‌ای شده است. این خودباوری است."

من واقعاً نمی دانم در باره ی این حرف ها چه بگویم. راستش اول از همه خجالت کشیدم! بعد حسرت خوردم چرا این همه سال میلیاردها دلار خرج کردیم تا به انرژی هسته ای برسیم در حالی که اینقدر به آن نزدیک بودبم. این دختر به راحتی در خانه اش آن را تولید کرد!! راهنمایی که بودم کلی لوازم آزمایشگاهی و مواد شیمیایی داشتم که از مدرسه تهیه می کردم. گاهی برای بازی همه ی مواد را با همه قاطی می کردم و ... خلاصه اوضاعی بود. گاهی آن چنان مواد با هم ترکیب می شدند که می ترسیدم. قلقل (یا غلغل ؟)میکرد، دود و بخار از آن بلند می شد. الان فهمیدم احتمالا من هم در سیزده سالگی انرژی هسته ای کشف کرده بودم!