پنجشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۱

به نام خدا

هر وقت سوار مترو مي شم بي اختيار فيلم ماندگار “ عصر جديد” چارلي چاپلين به يادم مياد! وقتي ترن به ايستگاه مي رسه خيلي ها به جنب و جوش مي افتن تا زود تر پياده يا سوار بشن! اگه لختي زمان رو از دست بدن جا مي مونن يا بايد تا ايستگاه بعدي صبر كنن تا بتونن پياده بشن. يك زندگي كاملا ماشيني !! اگه چاپلين زنده بود و مي خواست يك بار ديگه عصر جديد رو بسازه فيلمش چطوري مي شد؟

هیچ نظری موجود نیست: