چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۱

به نام خدا

هيچ چيز مثل آرامش فکري زندگي رو شيرين و راحت نمي کنه! واي به روزي که ذهن آدما پر باشه از نگراني ها و ...! اون وقت مي شن مثل اين :

چند وقتيه من هم اين طوري شدم . طي يکي دو سال اخير اونقدر فرسايش پيدا کردم که فکر کنم چيزي از من باقي نمونده! البته همش هم تقصير خودم بوده.در حال حاضر هم از خستگي در حال موتم. شديدا به آرامش احتيج دارم.دلم مي خواد چند روزي رو بدون هيچ اضطرابي زندگي کنم. به دور از همه ي هياهوهاي بي خود‚ برم يک جايي مثل اينجا!(حيف که مقدور نيست!)

هیچ نظری موجود نیست: