دوشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۱

به نام خدا
ديروز توي خيابون كه بودم‚ يهو صداي ترمز يك موتور به گوشم رسيد. وقتي برگشتم فهميدم كه موتور با يك بچه تصادف كرده. موتور سوار نامرد فرار كرد!! اين دومين باره كه خودم مي بينم موتور يا ماشيني ‚ با يك آدم تصادف مي كنه و از محل متواري مي شه! البته دفعه ي قبل ‚ تونستيم ‚ ضارب رو بگيريم كه البته مست بود. خوشبختانه به كسي كه زده بود آسيب جدي وارد نشده بود. اما ديروز‚ طاقت ديدن بچه ي آسيب ديده رو نداشتم . خدا كنه طوريش نشده باشه!

هیچ نظری موجود نیست: