شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۱

ديشب كمي بي حوصله بودم. براي همين رفتم به چت ياهوتا بلكه كسي رو گير بيارم ،كمي مخش رو تيليد كنم! اونجا هيچ كس من رو تحويل نگرفت. انگار كسي من رو نمي ديد .اصلا گويا كسي به اسم حميد اونجا نبود!! اتاق رو عوض كردم. اما ....! به سرم زد يك id جديد درست كنم كه اسم دخترونه داشته باشه. خلاصه با يك اسم دخترونه وارد چت شدم.هنوز چند ثانيه اي از ورودم نگذشته بود كه اولين pm اومد ،دومي،سومي،....!!! باور كنيد در عرض چند دقيقه صفحه پر شد از پيغام. چپ و راست pm مي اومد. نصفه شبي كم مونده بود از خنده فرياد بزنم. پنج دقيقه موندم و اومدم بيرون. امروز هم باز با همون اسم رفتم، كلي offline داشتم.اونقدر برام pm اومد كه كلافه شدم. يك خانمي هم كه فكر مي كرد من هم خانم هستم برام پيام داد. من جوابش رو ندادم.خودش فهميد و از من پرسيد“ پسري؟” من هم گفتم آره. تشكر كرد و رفت. از بين اون همه آدم ،فقط به يكي ،جريان رو گفتم. اون هم براش جالب بود. به نيابت از اون همه آدم كه سر كار موندن ، ازش عذر خواهي كردم. بعدش هم كمي با هم حرف زديم . متالورژي مي خونه. من از دروغ خوشم نمياد ، ديگه هم با اون id نمي رم .ولي انصافا تجربه ي جالبي بود ، چقدر هم خنديدم!!

هیچ نظری موجود نیست: