جمعه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۲

دو، سه روزي رفتيم شمال . هوا خيلي سرد بود ، به شدت بارون هم مي اومد . ديشب با دو تا پتو خوابيدم ، با اين حال سردم بود .
امروزهم جاده بسيار شلوغ بود . وقتي راننده ي ماشين ها، پليس رو مي ديدن ، خيلي مؤدب مي شدن و آروم مي رفتن!
راستي بعد از چند روز استراحت ........

فكر شنبه تلخ دارد جمعه ي طفلان را
عشرت امروز بي انديشه ي فردا خوش است

زياده عرضي نيست.
ايام به كام

هیچ نظری موجود نیست: