....
خوش تر از شب هاي مهتاب بهار
عالمي ديگر كجا دارد خدا؟
عالم عشق و اميد و آرزوست
عالم تنهايي و انديشه ها
در فضايي روشن و بي انتها
راه، سوي آسمانها باز بود
چشمه ي نور و صفاي ماهتاب
روح من ديوانه ي پرواز بود!
....
پرده ي جانكاه ظلمت را بسوز!
اي دل من، شعله ي آهت كجاست؟
جانم از اين تيرگي بر لب رسيد
آسمان عمر من ! ماهت كجاست؟
ف . م
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر