سه‌شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۸

صد سال تنهایی

سخن بسیار دارم برای گفتن. اما کلام من ناتوان است. بگذریم!

صد بار کتاب "صد سال تنهایی" را شروع کردم به خواندن. اما هرگز از چند صفحه ی اول جلوتر نرفتم. این بار تصمیم گرفتم این کتاب را برای همیشه کنار بگذارم و تلاش بیهوده نکنم!

و

قیصر امین پور:
مرد ماهی گیر طعمه هایش را به دریا ریخت
شادمان برگشت
در میان طور خالی
مرگ تنها دست و پا می زد!

هیچ نظری موجود نیست: