چهارشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۳

حادثه

حادثه ي آتش سوزي مدرسه ي سفيلان لردگان واقعا دردناك بود. حاثه اي كه مي شد تنها با وجود يك كپسول اطفاء حريق اتفاق نيفته ، تبديل به يك فاجعه ي ملي شد . مدرسه اي كه از حداقل امكانات هم برخوردار نبود ، موجب اين همه درد و رنج شد .
امروز يك متن از روزنامه ي جام جم خوندم كه مربوط به همين حادثه بود . با يكي از دانش آموزاني كه از اين حادثه جون سالم به در برده ، مصاحبه شده . واقعا دردناك بود . اين دانش آموز يازده ساله ديگه هيچ علاقه اي به مدرسه و درس و .... نداره ! بقيه ي بچه هاي روستا هم ديگه حاضر نشدن به مدرسه برن . اين دانش آموز آرزو مي كنه كاش مثل بقيه ي بچه ها در آتش مي سوخت!!! واقعا قابل تصور نيست . تنها در عرض چند دقيقه تمام همكلاسي هاش در آتش سوزي سوختن . حتي فكر كردن به اين صحنه هم برام ممكن نيست! اگه تنها يك كپسول آتش نشاني وجود داشت ، اگه .....! چه فايده ؟ اين اما و اگرها به چه دردي مي خوره ؟
مسئولان آموزش پرورش گفتن براي تجهيز مدارس به اين گونه لوازم پول ندارن . در حالي كه اين مدرسه كه فكر نكنم چيزي هم براي دزدي در اون يافت بشه ( يا مي شده !) داري دزدگير بوده به ارزش صدو سي هزار تومان بوده !!!!!
( راستي يادش به خير ! قانوني وجود داشت كه به موجب اون آموزش و پرورش، موظف مي شد زمينه ي تحصيل رو براي همه ي اقشارمردم ، تا دوره ي متوسطه به صورت رايگان فراهم كنه ! يادش به خير ! ازاين نوع قوانين و وعده ها، به حد وفور در اين كشور وجود داره ! زنده باد جرج اورول با اون نوشته هاي زيباش !)
داشتم به تقدير فكر مي كردم . همه ي عوامل دست به دست هم دادن تا اين اتفاق بيفته ! شايد هر كاري هم مي كرديم فايده اي نداشت ! نمي دونم !! اما اين رو مي دونم كه اين بچه ها ، همه در پاكي و طهارت از تمام زشتي هاي اين دنيا ، رفتن پيش پروردگارشون و الان حتما حتما خيلي راحت و شاد هستن .
روحشان شادتر باد

هیچ نظری موجود نیست: