شنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۲

سلام
من هنوز نمي تونم بدون عبور از فيلتر بيام اينجا . اما به هر حال نتونستم ننويسم!
پنج شنبه رفتيم مسافرت ،البته از نوع فشرده شده! چون غروب جمعه هم برگشتيم!اين جور مسافرت جز سر درد ره آوردي نداره.اين رو گفتم تا بدونيد نبايد انتظار سوغات و ...داشته باشيد :)
توي جاده كه مي رفتيم چشمم افتاد به سراب ! خيلي وقت بود نديده بودمش. دلم براش تنگ بود.از اين جور چيزها كه گنگ و موهومي هست ،خوشم مياد. سراب ، مه ،...!!
شمال كه بوديم ، يك بنده خدايي رو ديدم و سلام عليكي كرديم.وقتي رفت داداشم گفت كه پسر عموي ما بود؟!! واقعا كه !! از دست خودم ندم گرفته بود:)
دنياي كودكي هم واقعا قشنگه . وقتي برادر زادم ،مادربزرگش رو ديد اولين جملش بعد از سلام اين بود كه “حال مرغ و اركها خوبه!”
در اين دو روز ،يك بار حسابي گند زدم. من عينك آفتابي زده بودم كه نور زياد اذيتم نكنه. وقتي وارد تونل شديم ، گفتم چرا اين لامپهاي تونل كم نورن؟!! فكرش رو بكنيد كه با چه عكس العملي روبرو شدم::))
دو نكته بر گرفته شده از قانون نانوشته ي راننده ها:
اول : هر وقت ديديد ماشينهايي كه از روبرو ميان ،هي چراغ مي زنن، بدونيد كه پليس يك گوشه كناري ،كمين كرده:)
دوم :هر وقت هم كه ماشينها بدون دليل ترمز مي كنن و سرعت رو كاهش مي دن،بدون شك بفهميد داره سرعتتون كنترل مي شه!
اين هم پند و اندرزي كه مي تونه شما رو از جريمه شدن نجات بده!
ايام به كام

هیچ نظری موجود نیست: