دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۱

اين سياست زدگي ما ، انگار همچنان در جهت خرابي هر چه بيشتر،لگام گسيخته در تاخت و تاز است . وقايع يكي دو روز پيش ، من جمله مجلس ، مهر تاييدي بر اين ادعاست! نظر شما غير از اينه؟!
------------------------------------------------------------------------------
ديشب چه بارون قشنگي مي باريد. هر قطره ي بارون كه به برگ خشكيده ي درختان مي خورد ،اون رو سرنگون مي كرد . يك برگ ريزون به تمام معني! نمي دونم اون تك برگ خشكيده ي اميد من ، تونسته خودش رو روي شاخه ي درخت آويزون نگه داره يا نه . اما نه ! چند سالي هست كه ديگه اون برگ خشكيده و خسته رو ، روي هيچ درختي نمي بينم . حتي بهار هم نتونشته با اون همه طراوت و شادابي ، برگ خشكيده ي من رو احياء كنه.شايد همين بهار بود كه تموم آرزوهاي سر شار از روياي من رو ، با تمام قشنگيش ، از من گرفت . چي مي گم؟! آره! اين گونه بوده كه طعم تلخ زندگي رو چشيدم . زندگي هم تلخه و هم شيرين! شايد خودم خواستم هميشه طعم تلخش رو احساس كنم ، و شايد شيريني زندگي هم در تلخي اون نهفته باشه ! مگه نه؟!

هیچ نظری موجود نیست: