یکشنبه، شهریور ۲۱، ۱۴۰۰

 ترانه ی مورد علاقه ام پخش می شود. همه ی فضا پر می شود از غربت. ذهنم  آرام می شود و بلافاصله مشوش می شود، تشنه می شود، داغ می شود، سرد می شود، یخ می زند، شنا می کند، غرق می شود، از تفکر باز می ماند و می ایستد! روی صفحه ی روبرو رویدادهای زندگی رژه می روند. تلخ، بد، گنگ، احمقانه، ابلهانه، واندکی شیرین و ملیح. در زمان جابجا می شوم. شناور می شوم، معلق، گیج و منگ! با خود می اندیشم که از جایی، از زمانی زندگی ام دچار مشکل فشار خون بالا شده و گاهی هم  افت فشار! زندگی ام چند بار سکته کرد؛ مغزی و قلبی! بدنم ذهنم دیگر مثل اول نیست. پیر و فرتوت شده. جانم، بسیاری از واژه هارا از یاد برده و گم کرده. ترانه تمام می شود.  اخبار از کرونا می گوید و از مرگ و میرها و .... 

21 شهریور 1400

هیچ نظری موجود نیست: