پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۱

به نام خداوند قادر ؛
باز هم اومدم . باز حرف هاي نا گفتني و رازهاي سر به مهر كه تنها در خلوت دل گفتني هست! باز افكار پريشوني كه انگار دست از سر من بر نمي دارن . گويي كه رهايي از اين افكار ديوانه كننده ، برام نا ممكن هست . انگار بايد بار سنگين بسياري از پرسش هاي درون خودم رو هميشه بر دوش بكشم . شايد قدرت و توانايي من هر روز در حال كاستن هست. چرا؟ زندگي انسان ها رو قدرت مند مي كنه . اما انگار براي من چنين قانوني وجود نداره؟! واي بر من كه هنوز از فهم خيلي از مسايل پيش پا افتاده ،عاجزم!
-----------------------------------------
از اين حرف هاي تكراري و نا مفهوم بگذريم كه آب در هاون كوبيدنه!
در آموزشي يك سري از دروس هست كه به وسيله ي اساتيد بيان مي شه . اساتيدي كه ما داريم بسيار با تجربه هستن و اغلب سرهنگ و تيمسار بازنشستن كه همگي در جنگ حضور داشتن . از بين اين اساتيد اشخاصي پيدا مي شن كه كمي از بقيه متمايز هستن . مثلاً يكي از همين استاد ها ، عضو نيرو مخصوص بوده كه از نظر تجربه فوق العاده هست. در خيلي از كشورهاي دنيا تحت پرچم ناتو جنگيده ، طوري كه حتي در ويتنام هم حضور داشته! آدم خيلي جالب و خوش اخلاقيه . بعضي اوقات هم از خاطراتش برامون تعريف مي كنه . با اينكه بالاي 60 سالش هست، بسيار چابكه، در كارهاي عملي هم خيلي جدي و سختگيره.
اگه شنيده باشيد دوره ي دافوس برترين و سخت ترين دوره ي نظاميه . چند نفر از همين اساتيد ، اين دوره رو تدريس هم مي كنن( يا كردن).
--------------------------------------
در دوران آموزشي ، تير اندازي با اسلحه هم گنجانده شده . اسلحه ي سازماني ارتش ژ-3 هست كه بسيار پر قدرته ،طوري كه يك تير اون مي تونه از 9 نفر هم عبور كنه و همه رو از پا در بياره! چند روز پيش در ميدان تير بر اثر بي احتياطي ، دو نفر كشته شدن!!!
-------------------------------------
پارتي بازي در همه ي جاي ايران هست. در اينجا هم هر كسي كه پارتي داره به راحتي مرخصي مي گيره .واقعاً كه جالبه !!!!!!
------------------------------------
در آسايشگاه كه هستيم اتفاقات جالبي مي افته كه گفتن همه ي اونها ممكن نيست . مثلاً افتادن يك نفر از روي تخت ، در حالي كه خوابيده بود و در خواب مي ديد كه داره از بالاي يك درخت به پايين پرت ميشه!!البته آسيبي به اون فرد وارد نشد . جشن هايي كه در آسايشگاه دور از چشم بقيه انجام مي شه هم خيلي جالبه . يكي دو نفر نگهباني مي دن . بقيه هم دست مي زنن و ترانه مي خونن....!! اين محيط خشك و بي احساس رو فقط با اين كارها مي شه تحمل كرد . البته گاهي هم سر چيزهاي كوچك اختلاف مي افته و داد و فرياد و قيل و قال درست مي شه . مثلاً سر روشن يا خاموش بودن تلوزيون ! گاهي فكر مي كنم كه ما در اون محيط كوچك ، اين همه اختلاف سليقه داريم ، چطور مي شه در سطح كلان مثلاً كشور خودمون ، اتحاد داشته باشيم و با كمتريناختلاف ، به بهترين نتيجه برسيم؟!!!
----------------------------------
ديگه قلم فرسايي نمي كنم .
شاد شاد باشيد

هیچ نظری موجود نیست: